ﺑﻪ حیف نون ﻣﯿﮕﻦ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﻣﻨﺎﺭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ ﭼﻨﺎﺭ! ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺨﻮﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﯿﺎﺭ!!!!!!!!
یارو میره پیش رئیس اداره و میگه: آقای رئیس این اضافه خقوقی که به من دادین، در برابر این همه فعاالیتی که من میکنم و دوازدهتا بچهای که دارم خیلی کمه! رئیسه میگه: آره جانم، در نظر داشته باش که ما اضافه حقوق رو به فعالیت تو اداره میدیم نه فعالیت توی خونه !
جاسم به پسرش ميگه: پسرم هيچ مي دوني ناپلئون وقتي به سن تو بود، شاگرد اول کلاسش بود؟... پسر به پدر جواب داد: پدر جان هيچ مي دوني که ناپلئون وقتي به سن تو بود، امپراتور بود؟
قانون پایستگى واحد: واحدها نه از بین می روند نه پاس می شوند بلکه از ترمى به ترم دیگر منتقل می شوند.
حیف نون بعد از دعوا و جر و بحث با خانمش: اگه بخاطر یارانه هه ها نبود تا الان میکشتمت !!!زنِ غضنفر دو قلو ميزاد،غضنفر ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،به يارو ميگه:حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!
يه معتاداشته سيگار می کشيده ميگه:ای بابايه ژمين لرژه هم نمياد خاکستر سيگارمونو بريژه
گر به تو افتدم نظر ، چهره به چهره، رو به رو
پا به فرار می نهم ، کوچه به کوچه ، کو به کو !
گدا: آقا، بي زحمت دو هزار تومان بده به من ناهار بخورم. عابر: برو بابا! من خودم هنوز ناهار نخورده ام.
گدا: عيب ندارد، پس چهار هزار تومان بده، ناهار مهمان من باش
روزی از یک چوپان می پرسند : این همه چوپانی کردی رو اخلاقت تاثیر نگذاشته؟ می گه:نع...نع..نع!!
یارو داشته برای دوستانش تعریف می کرده: “رفته بودم جنگل، که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم گذاشت، من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد… من هی می دویدم، خرسه هم هی پشت سر من می دوید و لیز می خورد…”
دوستاش می گن: “حالا خوبه تا اینجا رسیدی خودت رو خراب نکردی!”
یارو می گه: “پس فکر کردید برای چی خرسه لیز می خورد؟”
مريض: آقاي دكتر! همه اش فكر مي كنم كه گاو شده ام. دكتر: از كي چنين احساسي داري؟ مريض: از وقتي كه گوساله بودم
از برادران یوسف پرسیدن وقتی یوسف را در چاه انداختین چه گفت : گفت شلپ !
نظرات شما عزیزان: